وقتی کودکی ما پر بود از جمع کردن تکهپارههای بیاهمیت، دنیا داشت به پیش میرفت تا آینده را از ما بگیرد. کودکیمان آنقدر مکتوب و کاغذی و نوشته شده بود که دلمان را به همانها خوش کرده و هر کدام کلکسیونی جمع میکردیم از خاطرهها. مجموعههای کوچکی که گمان میکردیم روزی به کار خواهد آمد. اصلا شاید پر بیراه هم فکر نمیکردیم و همان مجموعههای تمبر، اسکناس، سنگ و خیلی چیزهای دیگر، روزی به کار کسی آمده باشد. ولی مجموعههای عکس آدامس به کار کداممان آمد؟
آپارتمان علیه داستان
حالا نوشتن هم مثل ساخت آهنگها و آلبومهای زیرزمینی موسیقی به یک روش برای مطرح شدن تبدیل شده است. آن هم در گستره هنری که هیچکس سر جای خودش قرار ندارد و بازیگرش، مجموعه داستان و شعر منتشر میکند و نویسنده و شاعرش، فیلم بازی میکند. نوشتن بی آنکه خرجی داشته باشد از ابتدای اختراع خط توسط بشر وجود داشته، ولی در این میان ماجرای داستان و شعر قدری توفیر دارد.
دیدنیهای رشت در تفکر مردمش است
ارمنىها زیاد بودند توى رشت، مثل برخى دیگر از شهرهاى ایران، اما اینجا قدرى توفیر داشت؛ رشت بود! دروازه اروپا بود. اولین تیاتر ایران را داشت. اولین زن هاى بازیگر را حتى. ارمنىها خیلى کارها کردند توى این شهر؛ از مدرسههاى مختلف تا فعالیتهاى فرهنگى دیگر. رشتىهاى قدیم متفقالقول مىگویند که ارمنىها آدمهاى خوبى بودند. رشت یک جور دیگر فکر مىکرد؛ هنوز هم!